خدایا.... دهانم را بو کن....!!
ببین....بوی سیب نمی دهد....!!
من هیچ وقت حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند!
میدانی یک آدم بدون حوایش چقدر تنها میشود؟!!
میدانی محکوم به تنهایی بودن چقدر سخت است؟!!
.................................................................................
نه تو مي ماني و نه اندوه
و نه هيچيک از مردم اين آبادي...
به حباب نگران لب يک رود قسم،
و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،
غصه هم مي گذرد،
آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند...
لحظه ها عريانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
نظرات شما عزیزان:
|